دلم باران می خواهد
نه ان باران
که از چشم سیاه ابر می بارد!
به دنبال همان بارانم امشب من
که وقتی آدمی
زد شیشه ی قلب مرا بشکست!
از چشمان من بارید...
دلم غم دارد امشب من
و گرمای عجیبی!
پشت پلک چشم من
خفتست.
خدایا کاش احساسم
به زیر حمله ی تلخ سکوتی سرد!
همچون لاله در پاییز
می پژمرد...
خدایا کاش هر روزم بهاری بود
و می بارید چشمانم
به روی سرخی لب ها
خدایا کاش لب هایم نمی خشکید
و باز از عمق جان در زیر باران
شعر می خواندم!
دلم...
باران می خواهد