دوست ترت دارم،
از هر چه دوست!ای تو به من، از خود من، خویش تر
دوست تر از آنکه بگویم چقدر
بیشتر از، بیشتر از، بیشتر
دوست ترت دارم،
از هر چه دوست!ای تو به من، از خود من، خویش تر
دوست تر از آنکه بگویم چقدر
بیشتر از، بیشتر از، بیشتر
چشم وا کردم و دیدم که وجودم "تو شدی"
دفتر پر غزل خاطره هایم "تو شدی"
درسرم نیست بجز حال و هوای تو و عشق
شادم از اینکه همه حال و هوایم"تو شدی"
درد من دوری از توست،بغل وا کن تا
که بگویم به همه قرص و دوایم"تو شدی"
دورم از دین خودم....قبله ی من گم شده و
معبد و قبله ی من....ذکر دعایم "تو شدی"
99
![]()
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.
از کجا پیدا شدی اینگونه درگیرت شدم
من هوادار و هواخواه و غزل خوانت شدم
از کجا پیدا شدی مه پاره شیرین سخن
کین چنینم عاشق و دیوانه رویت شدم
سالها در فال من تعبیر مرگی بی فروغ
از کجا پیدا شدی سرزنده بویت شدم
این اواخر هر دمم امید سوسو میزند
از کجا پیدا شدی اینگونه شیدایت شدم
مدتی شعرم تمامش پر شده از عطر تو
از کجا پیدا شدی اینگونه رسوایت شدم
درتمام عمر گویا زندگی معنی نداشت
از کجا پیدا شدی اینگونه درگیرت شدم
![]()
ویرایش توسط !!yalda!! : 11-28-2016 در ساعت 06:07 PM
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.
خدا با دیدنِ چشمانِ اشک آلودِ من امروز
برایِ حسِ همدردی فرستاده ست باران را
نه آغوشی، نه حتی پاسخِ گرمِ سلامم...، آه
چگونه حس نباید کرد سرمایِ زمستان را؟!*
تو وقتی می رسی که فرصتِ لب باز کردن نیست
و در خود می کُشم من آرزوهایِ فراوان را
نگاهم می کنی؛ چون کوه، سَرسختم ولی چشمم-
گواهی می دهد آرامشِ ماقبلِ توفان را!
میانِ خانـه عطــــرِآشنایی دور پیچیده
و باد آورده از آغوشِ سبزت بویِ ریحان را![]()
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.
چه وحشی کرده چشمانت دل آهوی اهلی را
چنان بیدل که با شعرش پریشان کرده دهلی را
خرامان رفتنت در کوچه بدجوری خرابم کرد
شبیه حال مجنونم که تا میدید لیلی را
نه تاب مرگ را دارم نه شوق زندگی کردن
ببین عشقت گرفت از جان من هر گونه میلی را
دلم عشق تو را آسان گرفت اول نمی دانست
که عشق آسان نمود اول ولی شوراند ایلی را![]()
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.
عشق یعنی طوری نگاهت می کنم
که انگار تنها آدم دنیا هستی !
کجای چهار فصل نام تو می گنجد . . .؟
رویش از توست
بهار، بهانه، باران هم !
تو …
فصل پنجم شاعرانه های منی …!
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.
چنانم ڪرده اے عاشق ڪه بے عشق تو ویرانم
تویے روحم تویے جانم تویے پیدا و پنهانم
براے دیدن رویت ز هر خوابے گریزانم
تویے سر چشمه امید و درد و درمانم
نگر بر قلب بیمارم ببین این جسم بے جانم
بیا سویم چو میدانے تویے سوے دو چشمانم...![]()
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.