ریشه چند ضرب المثل
����������������� ������������������ ����������
درزمان قديم که يخچال نبود، خنكترين آب قنات در تهران، قناتى بود كه بعدها زندان قصر در آن ساخته و بنا شد. بعد از آن، هركس به زندان ميافتاد، ميگفتند رفته آب خنك بخوره
و اين اصطلاح بعدها شامل همه زندانيهايي شد كه به زندان ميافتادند!!
*******************
قدیما که تهرانی ها با ماشین دودی میرفتن زیارت شاه عبدالعظیم، پول رفت و برگشت ماشین رو باید اول میدادن.
برای همین اهالی شهر ری که مطمئن بودن اینا چون پول بلیت رو قبلا دادن حتما برمیگردن خونه هاشون, الکی تعارف میکردن که تو رو خدا شب پیش ما باشین!!!
.
.از اون جا تعارف شاه عبدالعظیمی ضرب المثل شد...
***************
جام های شراب در قدیم دارای هفت خط بودند و هرکس بنا بر ظرفیتش تا یک خط خاص می توانست شراب بنوشد.
این خط ها عبارت بودند از
۱-مزور
۲-فرودینه
۳-اشک
۴-ازرق
۵-بصره
۶-بغداد
۷-جور.
هرکس شراب خوار قهاری بود و می توانست تا خط هفتم شراب بخورد، به هفت خط معروف می شد.
بعضی مواقع شخصی برای خودنمایی تقاضای پر کردن جام تا خط هفتم می کرد، ولی نمی توانست همه شراب را بنوشد.در اینجا دوستانش برای حفظ آبروی او تا خط جور ,شراب او را سر می کشیدند و اصطلاح جور کسی را کشیدن از اینجا ضرب المثل گردید
****************
اصطلاح "بوق سگ" چیست؟ این که گفته می شود از صبح تا بوق سگ سر کارم!!
در قدیم بازارها دارای چهار مدخل بودند که شبانگاهان آنان را با درهای بزرگ می بستنذ. وتمامی دکان ها نیز به همین طریق قفل می شدند .از آنجا که همیشه احتمال خطر می رفت،نگهبانانی نیز شب در بازار پاسبانی می دادند. به دلیل این که نمی توانستند تمامی بازار را کنترل کنند ، سگ های وحشی به همراه داشتند که به جز خودشان به ** دیگری رحم نمی کردند. پاسبانان شب، در ساعت معینی از شب، در بوق بزرگی که از شاخ قوچ بود ، با فاصله زمان معینی می دمیدند . بدین معنا که عنقریب سگ ها را دربازار رها خواهیم کرد . دکانداران نیز سریع محل کسب خود را ترک کرده و به مشتریان خود می گفتند دیر وقت است و بوق سگ را نواختند. از آن زمان بوق سگ اصطلاح دیر بودن معنا گرفته !
*********************
به مختارالسلطنه گفتند که ماست در تهران خیلی گران شده است. فرمان داد تا ارزان کنند. پس از چندی ناشناس به یکی از دکانهای شهر سر زد و ماست خواست.
ماست فروش که او را نشناخته بود، پرسید : چه جور ماستی میخواهی ؟ ماست خوب یا ماست مختارالسلطنه !
وی شگفتزده از این دو گونه ماست پرسید.
ماست فروش گفت: ماست خوب همان است که از شیر میگیرند و بدون آب است و با بهای دلخواه میفروشیم. ماست مختارالسلطنه همین تغار دوغ است که در جلوی دکان میبینی که یک سوم آن ماست و دو سوم دیگر آن آب است و به بهایی که مختارالسلطنه گفته میفروشیم. تو از کدام میخواهی؟!
مختارالسلطنه دستور داد ماست فروش را جلوی دکانش وارونه از درختی آویزان کرده و بند تنبانش را دور کمر سفت ببندند. سپس تغار دوغ را از بالا در لنگههای تنبانش بریزند و آنقدر آویزان نگهش دارند تا همه آبهایی که به ماست افزوده از تنبان بیرون بچکد!
چون دیگر فروشندهها از این داستان آگاه شدند، همگی ماستها را کیسه کردند!!!
وقتى ميگن فلانى ماستشو كيسه كرده يعنى اين...