سمت چشم تو گذر کردمو شعری گفتم ، وصف آن خط بلندی که به ابرو داری
دفترم پر شده از ، ناز کشیدن هایت ، شاه بیتم شده ماهی که به گیسو داری
مینوشتم اگر این قافیه فرصت میداد ، دل نمیبرد به بادی که تو بر مو داری
خواستم ، از گل لب های تو نُتْ بردارم ، شور شیرین بنوازم که به هرسو داری
شب به شب ، فکر تو خواب از سر من میدزدید ، به گمانم تو به دستت ، گل شببو داری
کم اگر هست غزل ، کسر شما نیست ولی ، این مهم است که مرا دوستْ ، بانو ، داری ؟
![]()