📝
قصد کردم مثل خوابی بد فراموشت کنم
مثل بغضِ هر شبم در نطفه خاموشت کنم
گفتی از احساس تو بیزارم و دیگر بس است
اینکه با طعمِ لبم سرمست و مدهوشت کنم
خواستم مثل خودت بی¬رحم باشم با خودت
خواستم با زخم خود ویران و مخدوشت کنم
این همه حالِ خوشت را سخت مدیونی به من
خواستم این حرف را آویزۀ گوشت کنم
خواستم، امّا دلم اشک تو را تا دید، سوخت
مصلحت هم گفت دیگر ترکِ آغوشت کنم
قصد دارم بی¬تفاوت رد شوم از یاد تو
مثلِ یک آیینۀ خالی فراموشت کنم!
✍🏻