روزگارا...
تو اگر سخت به من می گیری !با خبر باش ، که پژمردن من آسان نیست،گر چه دلگیرتر از دیروزم،گر چه فردای غم انگیز مرا می خواند،لیک باور دارم دلخوشیها کم نیست،زندگی باید کرد ...
زندگي خوردن و خوابيدن نيست
انتظار و هوس و ديدن و ناديدن نيست.
زندگي چون گل سرخي است
پر از خار و پر از برگ و پر از عطر لطيف.
يادمان باشد اگر گل چيديم
عطرو برگ و گل و خار همه همسايه ديوار به ديوار همند...( زندگی این تپش قلب من استکه زمان داده به من
که ببخشم خود راکه نفس را فریاد کنم بر غم توو بگویم که منم
آن تن تنها و غریبآن من بی نیرنگ وفریبآن من ...اثبات وجودم غم توست
من همین رنگ برایم کافیست
گرچه تو هردم مرا میخوانی
گرچه هردم تو مرا میپایی
ولی ای کاش بدانی که نفس
فریاد من است ....