منو هيچوقت تنها نذار،هيچوقت ترکم نکن..
مخصوصأ وقتایی که کمتر حرف ميزنم و بیشتر نگاه میکنم،
وقتایی که بهت میگم حالم خوب نیست...
منو ترک نکن،
چون من برای گفتن همين جمله ی "حالم خوب نیست" ساعت ها با خودم کلنجار رفتم،
یعنی ازت کمک خواستم،یعنی توقع دارم که دستمو محکم تر بگیری و نذاری تو تاریکی غرق شم!یعنی روت حساب کردم!
ولی اگه رفتی،اگه بی توجه بودی به احساسم دیگه برنگرد..دیگه سعی نکن حالم رو خوب کنی.
چون من هرچقدرم تو تاریکی غرق شم بازهم بلدم خودمو نجات بدم..
شاید طول بکشه،شاید خيلي سخت باشه ولی خودم رو میکشم بیرون و وقتي این کار رو بکنم تو براي هميشه از دنیام میری بیرون،
دیگه بهت بی نياز میشم!
این یکی از بزرگترین چیزهاییه که تو تنهایی یاد گرفتم،
چون من بیشتر از اونی که فکرش رو کني تنها بودم و آدم ها بارها به احساسم پشت کردن!
اگه بری ديگه تو رو جدا از بقیه نمیبینم،
چون تو هرچقدرم به من خوبی کرده باشي در آخر درست مثل بقیه قلبم رو شکستی و این برات بی اهميت بود !
پس اگه میخواي اون نوری باشی که من تو تاریکی دنبالش ميگردم تنهام نذار...!
با این کار فقط اینو بهم يادآوري میکنی که من با همه آدما فرق دارم..
يادآوري میکنی که غمگين زاده شدم،و این حس رو بهم میدی که ممکنه هيچكس منو دوست نداشته باشه!
ميدونم شاید اصلا نفهمی چی میگم،شاید بخندی با خودت...
ولی این کارو نکن،چون آدمي که تو دنیای من غرق شه دیگه هيچوقت برنمیگرده!!!