خیلی ها مثل من
دست از شعر گفتن کشیده اند
گویا به بن بست بدی خورده اند
به دود سیگار رسیده اند
خیلی ها مثل من
به این و آن نگاه می کنند و بس
چیزی نمی سرایند و
می گویند
همین است که هست
آخرش چه ؟
بهانه که نباشد
شب همان شب بی ستاره
و
به خواب رفتن تنها راه چاره .
حالا اگر خواستی بی تاب شوی
دنبال راهی گشتی تا که بی خواب شوی
دفتر دیروز و دیروز تر ها را مرور کن
لحظه های رخوت و سستی ات را پر از شور و سرور کن
باور کن آن روز های دیوانگیت را
بی پناه و راه ماندن و بیچارگیت را
باز هم آخر یک نفس تازه کردن
می مانی
که بدزدد خواب تو را
یا که آن شعر های ناب تو را