خــدايــــــــــا . . . .
مي دانم بازامشب خسته ات کردم... کمي باران بفرستی خوب مي شوم...
خدایا تو ببار...من هم دست این دل
زخمیم رامیگیرم ومی آییم زير آسمانت...
دستهايم را مي سپارم به دستت...
سرم را مي گيرم به سمتت...
قلبم مالِ تو...
اشک هايم که جاري شود...
مي شوم هماني که دوست داري...
خدایا...
خودم دیگر هیچ آرزویی ندارم...
اما
برای دلم امن یجیب
میخوانی؟؟