حکایت زن محکم و استوار همیشه دروغ بود ،



هیچ دختر بچه ای برای تبدیل شدن به زنی محکم و استوار زاده نمی شود .



همگی به شاهزاده ای لوس شبیه اند که معصومانه رویا می بافند .



سرنوشت است که آنها را جادوگر ، فتان و دلبر ، و یا زنی قوی و نیرومند میکند .



قول هایی که فقط حرف بودند ،



تقدیرهایی که نیمه کاره ماندند ،



شادی هایی که اتفاق نیفتادند



، مرگ ها ، جدایی ها ،



به انسان نیرو می دهد .



و آن هنگام که رویاهای بافته شده با کارت های بازی چون قلعه ای سنگی فرو میریزد خداوند به انسان نیرو میدهد تا زیر آوار آنها له نگردد .



مادرم زن نیرومندی بود ،



من شیفته ی آن نیرو بودم ،



تصور میکردم که هرگز به مانند او نخواهم شد ، اما متاسفانه شدم .



اگر روزی صاحب دختری شوم



آرزو میکنم به جای زنی نیرومند ، زنی شاد باشد