گرفتار کسی که چشم میدوزه به مانیتور که بیاد و خندشو ببینه...وسط شب که از خواب بیدار میشه میاد ببینه هست یا نه..میگن دنیا مجازی عشق نداره..دلم نداره...پس این چه دردیه؟ هر دردی هست میخوام تا عبد باهم باشه ... میخوام فقط جلو چشمم باشه ببینمش...میخوام بهش گیر بدم هر روز ...میخوام حرصم بده که واسم یادآوری بشه که چقدر میخوامش...دوست دارم وقتی میاد نگاش کنم..وقتی میاد کور میشم کلا دلم نمیخواد با کسی حرف بزنم...وقتی میاد یکی دیگم...از همه همجنسم بدم میاد چون نمیخوام حتا کسی بهش سلام کنه...انقدر حسود میشم که خودم خندم میگیره...زیاد اومدن و رفتن از تو زندگیم...ولی نمیخوام این یکی بره...چیکار کنم منو بخواد؟ انقدر خواستن سهیل سخته؟ انقدر بدم که نمیشه بهم دل بست؟ میخوام آرامشی که وجودش بهم میده همیشگی باشه با تضمین...تضمینش با من بودنه...تضمینش به من دلم بستنه...تعهد...یعنی میشه؟ شاید بد بودم برای خیلیا ...واس تو خوبم...انقدر میخوامت که میشینم تا جایی که شده و در توانمه منتظر میمونم...که فقط بگی باشه سهیل من باهاتم![]()