نمایش نتایج: از 1 به 2 از 2

موضوع: مطربا ، آن ساز طنّاز پر آوازت چه شد ؟

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد
    تاریخ عضویت
    May 2015
    شماره عضویت
    14
    نوشته ها
    32,334
    پسندیده
    5,671
    مورد پسند : 5,395 بار در 4,465 پست
    Windows 7/Server 2008 R2 Chrome 60.0.3112.90

    مطربا ، آن ساز طنّاز پر آوازت چه شد ؟

    مطربا ، آن ساز طنّاز پر آوازت چه شد ؟
    پرده های تازه ی لبریز از رازت چه شد ؟

    سوختم در حسرت سوسوی فانوسی که نیست
    بی خیال روشنایی ، نغمه ی نازت چه شد ؟

    کاروان رفت و به جا ماندند آتش های سرد
    آخر ای چاووش خوان ، چاووش آغازت چه شد؟

    تشنه ، تشنه ، لب به دندان صبوری می گزیم
    ساقیا ، دخت شراب مست شیرازت چه شد ؟

    وای ، در آیینه های کور لبخند تو نیست
    یاور همواره مومن ، چشم غمّازت چه شد ؟

    آه ، می میرم ، در این بیغوله ، مردان مرده اند
    ای مسیحا ، آن دم قدسی جان سازت چه شد ؟

    از غزل دل کنده بودم ، سال های سال بود
    بغض می کردی که آن طبع غزلبازت چه شد ؟

    گاه گاهی می نویسد ، این قلم ، دیوانه است
    من عصا انداختم ، گوساله ، اعجازت چه شد ؟

    مدعی! در عرصه ی سیمرغ خاموشی گزین
    ای مگس! آن وز وز پرهای لجبازت چه شد ؟

    جوجه ماشینی! تو مرغ خانه گی هم نیستی !
    قد قد و غوغا چرا ؟ پرهای پروازت چه شد ؟


    با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.

  2. Top | #2

    عنوان کاربر
    مدیر ارشد
    تاریخ عضویت
    May 2015
    شماره عضویت
    14
    نوشته ها
    32,334
    پسندیده
    5,671
    مورد پسند : 5,395 بار در 4,465 پست
    Windows 7/Server 2008 R2 Chrome 60.0.3112.90
    صد هزاران جان فدای لحظه های دیدنت
    غنچه ی طبعم شکوفا گشته از خندیدنت
    مستی و دیوانگی هم عالمی دارد عزیز
    سرخوش از آن لحظه رویایی بوسیدنت
    ساز امشب را نوازی مست از می میشوم
    دلخوشم از پایكوبی ها و خوش رقصیدنت
    عندلیبت نغمه خوان گوشه ی زندان عشق
    جان فدای عشوه و سرمستی و لرزیدنت
    ابر باران زای دریا مسلک توفانی ام
    محشری بر پا شده از لحظه ی امدنت
    بیستون را خواب دیدم مهربان فرهاد من
    از لب شیرین بنوشان وقت جان بخشیدنت
    یوسفم چشم منی من چشم می خواهم چکار
    پیر کنعان نیز بینا گشته از بوییدنت
    مست بوی خوب تو در لحظه ی بیداری ام
    محو آغوش توام هنگامه ی خوابیدنت
    همچو ماهی می خزی در بستر دریایی ام
    لذتی دارد به دور پیكرم پیچیدنت
    تا که مِی نوشانی ام با شهد شیرین لبت
    مانده است در خاطراتم شوق بوسه چیدنت
    پس تحمل كن كه این ایام هم خواهد گذشت
    رسیده آخر بهار و فصل گل روییدنت
    ای نسیم بی قرار کوچه های عاشقی
    با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کاربرانی که این تاپیک را مشاهده کرده اند: 0

هیچ عضوی در لیست وجود ندارد.

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

مرجع تخصصی ویبولتین ویکی وی بی در سال 1391 تاسیس شده است و افتخار میکند که تا کنون توانسته به نحو احسن جدید ترین آموزش ها و امکانات را برای وبمستران میهن عزیزمان ایران به ویژه کاربران ویبولتین به ارمغان بیاورد .

اطـلـاعـات انجمـن
09171111111 mahboob_hameh@yahoo.com طراحی توسط ویکـی وی بی
حـامـیان انجمـن