گر درد دهد به ما وگر راحت دوستاز دوست به ما هر آنچه آید نیکوست
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.
هر چه «به جز خیالِ او»
قصد حریمِ دل کند
در نگشایمش به رو،
از درِ دل، برانمش...![]()
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.
دلم برای کسی تنگ است
که آفتاب صداقت را به میهمانی گلهای باغ می آورد
و
گیسوان بلندش را به بادها می داد
و
دستهای سپیدش را به آب می بخشید
دلم برای کسی تنگ است
که چشمهای قشنگش را به عمق آبی دریای واژگون می دوخت
و
شعرهای خوشی چون پرنده ها می خواند
دلم برای کسی تنگ است
که همچو کودک معصومی دلش برای دلم می سوخت
و
مهربانی را نثار من می کرد
دلم برای کسی تنگ است
که تا شمال ترین شمال با من رفت
و
در جنوب ترین جنوب با من بود
کسی که بی من ماند کسی که با من نیست کسی که...
دیگر کافی ست
برگرد... .
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.
عمری به هر کوی و گذر گشتم که پیدایت کنم![]()
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.
زدی با حرفت
چون شکستی
قلب و روحم را
نفهمیدی تو
چو خود عاشق شدی
رفتی از بر من
که ماندم در این روزگار
تلخ که یاد اورد
خاطرات شیرین
دوست داشتن که لباس تن نیست که هر وقت دلت نخواست عوضش کنی خدا نخواست، قسمت نشد، حالا یکی دیگر، نَــــدارد آدم یک نفر را دوست دارد یا هست میشود عشق ابدے یا نیست میشود آغاز تنهایی حالا #تو اسمش را هر چه می خواهی بگذار
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.
افکار ما خلق کننده شرایط ما هستند.
باید برای رسیدن به چیزی, ابتدا آن را تصور کنیم.
اگر چیزی قابل تصور باشد,
قابل دستیابی هم هست.
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.
یک جور #دوست داشتنها هم هستند،
که به زبان آورده نمیشوند...!
باید حسشان کرد...
مثل عشقهای امروزی نیست که دَم به ثانیه بیخِ گوشَت بگوید:
دوستت دارم،عاشقتم و میمیرم برات...!
و رگبارِ استیکرِ قلب و بوسه...!
#دوستت_دارمهایی از جنسِ "مـــــــادربزرگ" که
هرلحظه میتوان حسش کرد،با یادآوریه ساعتِ قرصهای قند و چربی "پدربزرگ"
با به راه بودنِ همیشگی سمـــاورِ کنجِ "اتاق"
با پیچیدنِ عطرِ فسنجـــــان سرِ ظهرش توی کوچه...
با شنیـــدنِ یک خانوم ته اسمش و شرمِ بعدش...!
از آن "دوست داشتنهایی" که
وقتِ سرمـا کُت میشوند دورت،گرمت میکنند وقت ناراحت بودن گوش میشوند برای دردها و شـــانه برای اشکهایت...
همانهایی که چشم میشوند...
و همیشه مراقبت هستند...![]()
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.