لاف عـشق ۅ عـاشقی
را ۅَه چہ آساڹ
میزنیم
خۅد
خزانیم ۅ دم از
شۅقِ بهاراڹ میزنیم
بر زباڹ جارےهمہ مهر
اسٺُ عهد اسٺ
ۅ ۅفا
لیڪ جملہ در عمل
خنجر بـہ یـاراڹ
میزنیم
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.
دو چشم نرگست ، بتخانه دارد
هزاران شاعر دیوانه داردنمیدانم نگارم .... کفر گفتم؟
خدا در چشم تو میخانه داردپریشان کن طناب زلف هایت
دلم امشب خیال شانه داردنه تنها عارف چشم تو حافظ
که سعدی هم دلی دیوانه داردزبان تو به مولانا شبیه است
که او هم بر لبانت خانه داردبه نام چشمهایت تازه کردیم
دلی را که بتی مستانه داردبه روی سینه های یاس گونت
دل شهری سر پروانه داردهمآغوش تو امشب شاعری که
غزلهایش غمی جانانه دارد..
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.