چه نیمه شب ها کز پاره های ابر سپیدبه روی لوح سپهرترا چنانکه دلم خواسته است ساخته امچه نیمه شب ها وقتی که ابر بازیگرهزار چهره به هر لحظه می کند تصویر![]()
چه نیمه شب ها کز پاره های ابر سپیدبه روی لوح سپهرترا چنانکه دلم خواسته است ساخته امچه نیمه شب ها وقتی که ابر بازیگرهزار چهره به هر لحظه می کند تصویر![]()
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.
ما هم بلد بودیم مثل خیلی ها جای خالی تان را سریعاً پر کنیم...
و بزنیم بر طبلِ بی خیالی و انگار نه انگار که "علاقه ای" این وسط جان میدهد...
اما نخواستیم چون یک چیزهایی را خوب یاد گرفته ایم...
مثلِ حرمت همکلام شدن...
مثلِ وفادار ماندن به دست هایی که لمسشان کردیم و قول و قراری که گذاشته بودیم...
اگر هم سکوت میکنیم و تماشاگریم ترس داریم...!
ترس از "شکستن" و
"پس زده شدن"
وگرنه هنوز هم همه چیز مثلِ سابق است...
هنوز هم همان اوضاعِ "از تو به یک اشاره از ما به سر دویدن"
برقرار است...
باور ندارید امتحان کنید..
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.