من، در آن لحظه كه چشم تو
به من می نگرد
برگ خشكيده ايمان رادر پنجه باد
،
رقص شيطانی خواهش را،
در آتش سبز !نور پنهانی بخشش را،
در چشمه مهر !
اهتزاز ابديت را می بينم !!بيش از اين،
سوی نگاهت، نتوانم نگريست !
اهتزاز ابديت را يارای تماشايم نيست !
كاش می گفتی چيست؟

آنچه از چشم تو تا عمق وجودم جاريست