نبودنت در من قدم می زند،من زیر ِ باران!تو دور میشوی، من خیس!این دِلبری های ِ بهار است،نیامده دیوانه می کند،... کوچه را از تنهایی...! اشک هایم را می بوسم وقتی در نبودنت برایم خودکشی می کنند!لرزش صدایم،مال سرمای هواستاین پرده ی اشک روی چشم هام هم ،همین طورچیزیم نیست به خدامن فقط، دلواپس توام..لباس گرم در چمدانت گذاشتی؟