لبخند تو
چون زورقی طلاییکه بر دریای نیلی گذر می کن
از پیش چشمان خیره من گذشت
و من به یکباره زیبایی توو تنهایی خود رایافتم
عادت کرده ایمآنقدر که یادمان رفته است
شبمثل سیاهی موهایمان ناگهان می پرد
و یک روز آنقدر صبح می شود
که برای بیدار شدندیر است ...
![]()