به او بگویید دوستش دارم...
نه از این دوستت دارم های چند روزه و چند ماهه که خیلی ها به هم میگویند...نه... دوستش دارم دائمی و همیشگی,خالصانه و شفاف چون چشم هایش , نه با قلب بلکه با تمام وجود...
به اون بگویید دوستش دارم...
و هنوز هم که هنوز است برای دوست داشتنش دلیلی پیدا نکرده ام. آری... نه عاشق زیبا بودنش هستم , نه شیفته ی صدایش و نه دلداده ی نگاهش...
دلخوشم به بی دلیل دوست داشتنش چراکه آن روزی که برای دوست داشتنش دلیلی پیدا کردم دقیقا همان روزی که میفهمم عاشقش نیستم... میفهمم عاشقش نیستم چون حسم را به پاره ای از داشته هایش محدود کرده ام ولیکن عشق هیچگاه محدود شدنی نیست...
به اون بگویید دوستش دارم...
و این دوست داشتن بخاطر زیبایی اش نیست چراکه اگر روزی پیر شود دیگر دوستش نخواهم داشت.
بخاطر گوشنواز بودن صدایش نیست چون اگر روزی کَر بشوم دیگر دوستش نخواهم داشت
و بخاطر نگاهش نیست چون اگر روزی دیگر نگاهم نکند من هم دیگر عاشق نخواهم بود...
به او بگویید دوستش دارم
و چه شیرین است این سردرگمی در کشف دلیلی برای دوست داشتنش