سالهاست که من تو را می شناسم و تو مرا٬ ولی تا کنون با هم روبرو نشده ایم.
سالهاست که از نزدیک ترین خویش و قوم من به من نزدیک تری ولی شاید نزدیکترین فاصله ی من و تو کیلومترها و فرسنگ ها باشد.
سالهاست که می نویسی و می خوانمت و می نویسم و می خوانیم.
سالهاست که بدون تزویر و ریا می شناسمت٬ صحبتم با تو نه از روی دریافت اضافه حقوق٬
که از روی صمیمیت و نزدیکی و صحبت تو بامن نه از روی بهتر کردن جایگاه و منزلتت در پیش من٬
که از روی بزرگواری و محبت بوده است. من و تو از همان اول هم برای هم نقابی نمی زدیم.
سالهاست که با هم در تماسیم بدون آنکه شناختمان به رنگ چهره آلوده گردد
و یا به سلام و احوال پرسی و مشتاق دیدار و قربان شما و مرحمت زیاد
و لطف عالی مستدام های آبکی که به ناف هم می بندیم
و هم گوینده و هم شنونده از مزورانه بودن این کلمات با خبرند