تو چه دانی ز سرانجام منه خانه خراب
سر گذ شت دل و یرانه ز دیو انه بپر س .


* با من بمان .

به ماندن تو عا شقم به رفتن تو مبتلا
شکسته ام برو بریده ام و لی بیا
چه گیج حرف می زنم چه ساده درد می کشم
اسیر قهر و اشتی میان اب و اتشم
ببین چه سرد و بی صدا چه صاف و ساده ام
گلی که دو ست دا شتم به دست باد داده ام
چه عا شقانه ز یستم چه بی صدا گر یستم
چه ساده با تو هستم و چه ساده بی تو نیستم
ترا نفس کشیدم و به گر یه با تو سا ختم
چه زود عا شقت شدم چه زود تر شنا ختم .......