آخر به چه درد می خورد
آفتاب اسفند
این که جای پای تو را
آب کرده است
در هر ایستگاهی که پیاده شوی
کنار توام
این قطار
مثل همیشه در کف دستم راه می رود
آخر به چه درد می خورد
آفتاب اسفند
این که جای پای تو را
آب کرده است
در هر ایستگاهی که پیاده شوی
کنار توام
این قطار
مثل همیشه در کف دستم راه می رود
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.
سوت بزنید
همان که سر از سنگر بیرون میکشد
دوست ماست
همان که شما او را میکشید.
ای عکسهای من به چه درد میخورید
از ما کدام یک عاشقتر است
او که به خاطر یک سوت مرده است
یا من که به خاطر او میمیرم.
ای عکسهای تمام قد
شما از من یادگارید
یا من یادگار شمایم
دارم پیر میشوم
دارم پیر میشوم
رفیق مرا از روی زمین بردارید
عکسهای من!
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.