میخواهمدوبارهبهدنیابیایم
بیروندر،تومنتظرمبودهباشی
وبیآنکهکسیبفهمد
جایبیداریوخوابرا
بهرسمخودماندرآریم
چهبودبیداری
کهزندگیاشنامکردهبودند.
![]()
میخواهمدوبارهبهدنیابیایم
بیروندر،تومنتظرمبودهباشی
وبیآنکهکسیبفهمد
جایبیداریوخوابرا
بهرسمخودماندرآریم
چهبودبیداری
کهزندگیاشنامکردهبودند.
![]()
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.
عکس می گیرم
از ضربات شعری
که بر من فرود آوردی
عکس می گیرم
از صبحی برفی در ملائی که تو تیربارانم کرده ئی
عکس می گیرم
از صدای تو، لبخندت، شکستن آوازم
و نشان می دهم
به کسی که شعر مرا می خواند
و باریکه ئی از ابر
در حیرت لبخندش موج می زند.
![]()
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.
در سایهی هر کلاهی
کبوتر جادوگری است
و زیر بغ بغوی هر کبوتر آرام
رودخانهیی
سربازان فراری را به جبههی جنگ میبرد.
سربازان ترانهی میهنی میخوانند
شلیک میکنند
میمیرند.
زندهباشی کبوتر آرام ما
زنده باشی
همهمان را
زنده زنده
تحویل پاسگاه پلیس دادهئی.
![]()
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.
شبانه
درختانی ديده ام
با پنجه های آويخته روشن
كه به جانب آب مي دوند.
آبی ديده ام
كه ايستاده است
به باغ برهنه لباس زمستانی می فروشد.
و دلی ديده ام از كاغذ
ليمويی بی هوش
كه روشن و خاموش می شد
و در تن من می تپيد
دلی كه تو را ديده بود ، آمده بودي
كاغذ را ورق مي زدی .
![]()
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.