آرامم مثل کشتی در اعماق که حواس اسکله اش را ماهی ها خورده اند
و سرنوشت هیچ مسافری برایش مهم نیست
تـنهایی یـعنیخیال بـرت دارد، زمـین نـگذاردت . . .


اشتباه میکنند بعضی هاکه اشتباه نمیکنند!
باید راه افتاد
مثل رودها
که بعضی به دریا میرسند
بعضی هم به دریا نمیرسند.
رفتن
هیچ ربطی به رسیدن ندارد.


ای کاش می‌توانستند
از آفتاب یاد بگیرند

که بی‌دریغ باشند

در دردها و شادی‌هاشان

حتی

با نانِ خشکِشان

و کاردهایشان را

جز از برایِ قسمت کردن

بیرون نیاورند.