نمایش نتایج: از 1 به 4 از 4

موضوع: ای گل خوشبوی من ! دیدی چه خوش رفتی ز دست ؟

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    کاربر عضو
    تاریخ عضویت
    Nov 2017
    شماره عضویت
    5652
    نوشته ها
    1,086
    پسندیده
    264
    مورد پسند : 885 بار در 731 پست
    Unknown Firefox 58.0

    ای گل خوشبوی من ! دیدی چه خوش رفتی ز دست ؟

    ای گل خوشبوی من ! دیدی چه خوش رفتی ز دست ؟

    دیدی آن یادی که با من زاده شد ، بی من گریخت ؟

    دیدی آن تیری که من پَر دادمش ، بر سنگ خورد ؟

    دیدی آن جامی که من پُر کردمش ، بر خاک ریخت ؟

    لاله ی لبخند من پرپر شد و بر باد رفت

    شعله ی امید من خاکستر نسیان گرفت

    مشت می کوبد به دل اندوه بی پایان من

    یاد باد آن شب که چون بازآمدی ؟ پایان گرفت

    امشب آن آیینه ام بر سنگ حسرت کوفته

    غیر تصویر تو در هر پاره ام تصویر نیست

    عکس غمناک تو در جام شراب افتاده است

    پیش چشمانم جز این آیینه ی دلگیر نیست

    آسمان ، تار است و در من گریه های زار زار

    بی تو تنهایم ولی تنها نمی خواهم تو را

    ای امید دل ، شبت آبستن خورشید باد

    من چو خود ، زندانی شب ها نمی خواهم تو را

    شاد باشی هر کجا هستی ، که دور از چشم تو

    نقش دلبند ترا در اشک می جویم هنوز

    چشم غمگین تورا در خواب می بوسم مدام

    عطر گیسوی تورا از باد می بویم هنوز
    به سلامتی گرگی که فهمید چوپان خواب است
    اما زوزه اش را کشید
    تا از پشت
    خنجر نزند




  2. کاربر مقابل پست mohamad.uk عزیز را پسندیده است:

    y@saman (02-09-2018)

  3. Top | #2

    عنوان کاربر
    کاربر عضو
    تاریخ عضویت
    Nov 2017
    شماره عضویت
    5652
    نوشته ها
    1,086
    پسندیده
    264
    مورد پسند : 885 بار در 731 پست
    Unknown Firefox 58.0
    صبر کن عشق زمینگیر شود بعد برو ،

    یا دل از دیدن تو سیر شود بعد برو ،

    ای پرنده به کجا ؟ قدر دگر صبر بکن

    آسمان پای پرت پیر شود بعد برو

    تازه در خانه دل جای تو آرام گرفت

    صبر کن دل زتو دلگیر شود بعد برو

    صبر کن مهر کمی پیر شود بعد برو

    یا دل از مهر تو لبریز شود بعد برو

    چشم از شوق تو جوشید شبی

    صبر کن چشم کمی خیس شود بعد برو

    عشق من فرصت لبخند تورا می طلبد

    صبر کن عشق نمک گیر شود بعد برو

    یک نفر حسرت دیدار تو بر دل دارد

    چهره بگشای دلی سیر شود بعد برو

    شوق لبخند تو بر دل مانده است

    خنده کن شوق فرا پیش شود بعد برو

    تو اگر کوچ کنی بغض خدا می شکند ،

    صبر کن گریه به زنجیر شود بعد برو

    اخم کن تا که دل بیچاره

    باز در پای تو تحقیر شود بعد برو

    خشم از سوی تو بر دل زهر است

    مکث کن خشم تو شمشیر شود بعد برو

    یک دمی بر دل مشتاق نظر کن که دگر

    دیده از شوق گوهر خیس شود بعد برو

    یک نفس حسرت لبخند تو را می بارد

    خنده کن، عشق نمک گیر شود بعد برو

    خواب دیدی که دلم دست به دامان تو شد ،

    تو بمان خواب تو تعبیر شود بعد برو ،

    لحظه ای باد تو را خواند که با او بروی ،

    تو بمان تا به یقین دیر شود بعد برو ،
    به سلامتی گرگی که فهمید چوپان خواب است
    اما زوزه اش را کشید
    تا از پشت
    خنجر نزند




  4. کاربر مقابل پست mohamad.uk عزیز را پسندیده است:

    y@saman (02-09-2018)

  5. Top | #3

    عنوان کاربر
    کاربر عضو
    تاریخ عضویت
    Nov 2017
    شماره عضویت
    5652
    نوشته ها
    1,086
    پسندیده
    264
    مورد پسند : 885 بار در 731 پست
    Unknown Firefox 58.0


    روی قبرم بنویسید کبوتر شد و رفت
    زیر باران غزلی خواند ، دلش تر شد و رفت


    چه تفاوت که چه خورده است غم دل یا سم
    آنقدر غرق جنون بود که پر پر شد و رفت


    روز میلاد ، همان روز که عاشق شده بود
    مرگ با لحظه ی میلاد برابر شد و رفت


    او کسی بود که از غرق شدن می ترسید
    عاقبت روی تن ابر شناور شد و رفت


    هر غروب از دل خورشید گذر خواهد کرد
    پسری ساده که یک روز کبوتر شد و رفت

    به سلامتی گرگی که فهمید چوپان خواب است
    اما زوزه اش را کشید
    تا از پشت
    خنجر نزند




  6. کاربر مقابل پست mohamad.uk عزیز را پسندیده است:

    y@saman (02-09-2018)

  7. Top | #4

    عنوان کاربر
    کاربر عضو
    تاریخ عضویت
    Jan 2018
    شماره عضویت
    5993
    نوشته ها
    580
    پسندیده
    745
    مورد پسند : 299 بار در 232 پست
    Linux Chrome 63.0.3239.111
    روی قبرم بنویسید.......
    کسی بود که رفت....
    لحظه ای از غم ایام نیاسود که رفت...
    بنویسید از آغوش خدا امده بود...
    هیچکس هیچ نفهمید چرا امده بود...
    بنویسید نفهمید کسی دردش را....
    هیچ کس درک نمیکرد رخ زردش را....
    بنویسیدکه یک عمر کسی را کم داشت ...
    در نگاهش اثر از حادثه ای مبهم داشت...
    بنویسید هوای دل او ابری بود....
    بنویسید که اسطوره بی صبری بود....
    بنویسید پرش لحظه پرواز شکست...
    بنویسید دلش را ب دل پیچک بست...
    روی قبرم بنویسید دلی عاشق داشت...
    دور تا دور دلش یاس و اقاقی میکاشت...
    رج ب رج فرش دلش را گره با خون میزد...
    شهرتش طعنه به رسوایی مجنون میزد...
    بنویسید که با عالم و آدم گله داشت...
    شعر جانسوزی اگر گفت همه از دل بود...
    بنویسید که او پای دلش در گل بود....
    بنویسید که پروانه صفت سوخت پرش...
    بنویسید غمی بود به چشمان ترش....
    بنویسید که همواره غمی پنهان داشت...
    بنویسید به تقدیر و قضا ایمان داشت...
    بنویسید جوان بود کهنسال نبود....
    بنویسید اگر حرف نزد لال نبود
    برای اشتباه کردن انسان باشید
    و برای بخشیدن خدا

  8. کاربر مقابل پست y@saman عزیز را پسندیده است:

    mohamad.uk (02-09-2018)

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کاربرانی که این تاپیک را مشاهده کرده اند: 0

هیچ عضوی در لیست وجود ندارد.

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

مرجع تخصصی ویبولتین ویکی وی بی در سال 1391 تاسیس شده است و افتخار میکند که تا کنون توانسته به نحو احسن جدید ترین آموزش ها و امکانات را برای وبمستران میهن عزیزمان ایران به ویژه کاربران ویبولتین به ارمغان بیاورد .

اطـلـاعـات انجمـن
حـامـیان انجمـن