سفر مگو که دل از خود سفر نخواهد کرد اگر منم که دلم بی تو سر نخواهد کردمن و تو پنجرههای قطار در سفریم
سفر مرا به تو نزدیکتر نخواهد کردببر به بیهدفی دست بر کمان و ببین
کجاست آنکه دلش را سپر نخواهد کردخبرترین خبر روزگار بیخبریست
خوشا که مرگ کسی را خبر نخواهد کرد
مرا به لفظ کهن عیب میکنند و رواستکه سینهسوخته از «می» حذر نخواهد کرد.![]()