میسپارمت به رازها ...
در حریرِ بی نشانِ
ساز ها .....
میسپارمت به خواب ها
در حوالیِ نگاهِ خیسِ آن دلدار ها
میسپارمت به عطر و بوی یاس ها
در طنینِ ناب ِ آن احساس ها
میسپارمت به یادها ...
در مسیر پیچ وتابِ بادها
تا که تسخیر گردد از مهرت شعاعِ پاکِ یک اندیشه ایی
بشکفد از مهربانی ،خوشه هایِ سرخ فامِ ریشه ایی