نمایش نتایج: از 1 به 3 از 3

موضوع: تقدیم به کسی که افتاب مهرش در آستان قلبم همچنان پا برجاست

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    کاربر عضو
    تاریخ عضویت
    Feb 2018
    شماره عضویت
    6060
    نوشته ها
    4,444
    پسندیده
    47
    مورد پسند : 701 بار در 533 پست
    Windows NT 10.0 Firefox 58.0

    تقدیم به کسی که افتاب مهرش در آستان قلبم همچنان پا برجاست





    تقدیم به کسی که افتاب مهرش در آستان قلبم همچنان پا برجاست و هرگز غروب نخواهد کرد ...



    نمیتونم احساسی رو که نسبت بهت دارم با کلمات بیان کنم یا بنویسم...



    این باره اولمه که میخام برات آپ کنم پس دوست دارم واضح و ساده باهات حرف بزنم...



    هنگامی که میخام احساسم رو بهت بگم یا بنویسم کلمات نمیتونن...



    حتی ذره ای از عمق آن رو بیان کنن گرچه برام سخته که احساسات درونم رو



    برات بگم ولی خیلی ساده بهت میگم که وقتی با توام احساس



    پرنده ای رو دارم که آزاد توی آسمون آبی پرواز میکنه وقتی باتوام مثل گلی ام



    که گلبرگهاش زندگی رو برام



    شیرین و زیبا میکنه وقتی با توام انگار که همه ی زیبایی ها در وجود ما قرار گرفته



    تا اینجا کافیه دیگه این ها ذره ای ناچیز از احساس قشنگه با تو بودنه



    .................................................. ......................

    اگر من تمام وجود تو هستم



    اگه منو دوست داری و عاشقمی تنها یه چیز ازت میخام که دوست دارم به اون عمل کنی



    و خواسته ام ...



    رو زیر پا نزاری اونم اینه که هیچ وقت وجود نازنینت رو توی دنیای هستی فنا نکنی...




    عشقت(M)





  2. Top | #2

    عنوان کاربر
    کاربر عضو
    تاریخ عضویت
    Feb 2018
    شماره عضویت
    6060
    نوشته ها
    4,444
    پسندیده
    47
    مورد پسند : 701 بار در 533 پست
    Windows NT 10.0 Firefox 58.0


    دلم نمی خواهد دلايل اندوهم را بررسی کنم. زندگی همين است که هست. با دلتنگی ها خو ميکنم.



    وقتي كه ديگر نبود!
    من به بودنش نيازمند شدم.

    وقتي كه ديگر رفت
    من به انتظار نشستم.

    وقتي كه ديگر نمي توانست مرا دوست بدارد
    من او را دوست داشتم.

    وقتي كه او تمام كرد
    من شروع كردم
    وفتي او تمام شد........من اغاز شدم.

    و چه سخت است تنها متولد شدن..
    مثل تنها زندگي كردن
    مثل تنها مردن!







    دستانت دیگر مرا گرم نمی کند
    و نگاهت خالی ست . بی هیچ مفهومی ...

    دود چشمانم را آزار می دهد
    فقط بگذار بخوابم . بی هیچ رویایی...
    و تمام نفس هایم را هدر دهم .
    دیگر کسی نیازی به نگاه منتظر من ندارد ...


  3. Top | #3

    عنوان کاربر
    کاربر عضو
    تاریخ عضویت
    Feb 2018
    شماره عضویت
    6060
    نوشته ها
    4,444
    پسندیده
    47
    مورد پسند : 701 بار در 533 پست
    Windows NT 10.0 Firefox 58.0
    تو عجیب من را یاد کسی می اندازی
    شادی های بی خودی ات برای هرچیز بیخودی در این دنیا
    چتر نداشتنت زیر هر برف و بارانی یا
    به قول خودت هوای دونفره ای
    شوق بالا رفتن پله های ترقی
    عاشق عجیب ترین آدم دنیا شدنت
    تو عجیب مرا یاد کسی می اندازی
    که امیدوارم مثل امروزش نشوی...

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کاربرانی که این تاپیک را مشاهده کرده اند: 0

هیچ عضوی در لیست وجود ندارد.

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

مرجع تخصصی ویبولتین ویکی وی بی در سال 1391 تاسیس شده است و افتخار میکند که تا کنون توانسته به نحو احسن جدید ترین آموزش ها و امکانات را برای وبمستران میهن عزیزمان ایران به ویژه کاربران ویبولتین به ارمغان بیاورد .

اطـلـاعـات انجمـن
09171111111 mahboob_hameh@yahoo.com طراحی توسط ویکـی وی بی
حـامـیان انجمـن