مرا یک شب از این شبها به صرف عشق دعوت کن
برایت عشق میورزم، تو هم قدری محبت کن
خودت بردار قلبم را، برو بازار زرگرها
بگو از حس من بر خود، و آن را خوب قیمت کن
تو که هر رقص موهایت، کند محشر به پیش من
بیا امشب بکُش ما را، ولی صبحش قیامت کن
اسیر عشق تو گشتم، دلم در بندت افتاده
چو قانون ژنو ای گل! تو با من در اسارت کن
برایم در زمین داری خدایی می کنی ایگل!
دعای بوسهی من را بیا یک شب اجابت کن
به هر احساس میجوشد نشاید گفت این عشق است
برو آرام عشقت را بر او تا بی نهایت کن...
![]()