نه
نگران نباش
از کنارت که رد میشوم
طور عجیبی ادای غریبگی در می آورم
که خودت هم شک کنی
این تپیدن نامنظم قلب و
این آشوب دلم
به خاطر توست ، نگران نباش
از کنارت که رد میشوم
طوری دندانهایم را روی هم میفشارم
که دهانم غلط کند
به اعتراف دوست داشتنت باز شود
نگران نباش
هیچ کس نخواهد فهمید
این آبادی از درون ویران
تمام حجم درونش را
وقف دوست داشتنت کرده است
نه
لطفاً
نگران من هم نباش
خوب بودن را
خوب بلد شده ام بازی کن