نمایش نتایج: از 1 به 4 از 4

موضوع: امروز که من دلتنگ تو هستم تو بیقرار کدام غریبه ای ؟

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    کاربر عضو
    تاریخ عضویت
    Feb 2018
    شماره عضویت
    6060
    نوشته ها
    4,444
    پسندیده
    47
    مورد پسند : 701 بار در 533 پست
    Windows NT 10.0 Firefox 58.0

    امروز که من دلتنگ تو هستم تو بیقرار کدام غریبه ای ؟

    می خواهم دیگر دلتنگ تو نباشم


    می خواهم که دیگر به تو ؛ به نگاهت ؛ به چشمانت نیاندیشم



    می خواهم که دیگر برای این نبودنت اشک نریزم



    اما چگونه وقتی همه وجودم تنها تو را می شناسد؟



    امروز که من دلتنگ تو هستم تو بیقرار کدام غریبه ای ؟

  2. Top | #2

    عنوان کاربر
    کاربر عضو
    تاریخ عضویت
    Feb 2018
    شماره عضویت
    6060
    نوشته ها
    4,444
    پسندیده
    47
    مورد پسند : 701 بار در 533 پست
    Windows NT 10.0 Firefox 58.0
    ﺩﻟﯽ ﮐﻪ ﺑﺮﺩﯼ . . .✅

    ﻧﮕﺎﻫﯽ ﮐﻪ ﺩﺯﺩﯾﺪﯼ . . .
    ﺍﺣﺴﺎﺳﯽ ﮐﻪ ﭘﮋﻣﺮﺩﯼ . . .
    ﺩﺳﺘﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﮔﺮﻓﺘﯽ . . .
    ﺻﺪﺍﯾﯽ ﮐﻪ ﺷﺒﻬﺎ ﺑﺎ ﺁﻥ ﺁﺭﺍﻡ ﻣﯿﮕﺮﻓﺘﯽ . . .
    ﻧﺎﻥ ﻭ ﻧﻤﮑﯽ ﮐﻪ ﺧﻮﺭﺩﯼ . . .
    ﺣﺘﯽ ﻧﻤﮑﺪﺍﻧﯽ ﮐﻪ ﺷﮑﺴﺘﯽ …
    ﻫﻤﻪ . . . ﺣﻼﻟﺖ ﺑﺎﺷﺪ !؟

    ﺟﺰ ” ﻟﺮﺯ ﺩﻟﻢ ﺩﺭﺍﻭﻟﯿﻦ ﻧﮕﺎﻩ”!
    ﺣﺮﺍﻣﺖ ﺑﺎﺷﺪ ﻟﺤﻈﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﻣﺮﺍ ﺑﻪ ﮔﻨﺎﻩ ﻋﺎﺩﺕ ﺩﺍﺩﯼ ﻭ
    ﺭﻓﺘﯽ❤

  3. Top | #3

    عنوان کاربر
    کاربر عضو
    تاریخ عضویت
    Feb 2018
    شماره عضویت
    6060
    نوشته ها
    4,444
    پسندیده
    47
    مورد پسند : 701 بار در 533 پست
    Windows NT 10.0 Firefox 58.0
    من باختم . . .

    به خُود و سادِگی هایِ خُود …
    باختم به تصویرِ غلطِ آدم هایِ فرشته نَما …
    باختم به احساسِ پاکِ خُود …
    باختم به دُنیا …
    حال که حِماقت هایم را می شُمارم …
    آرام … آرام …
    این جُمله در ذهنم طَنین اَنداز می شود …

    سَنگ باش تا سَنگ سار نشوی . .

  4. Top | #4

    عنوان کاربر
    کاربر عضو
    تاریخ عضویت
    Feb 2018
    شماره عضویت
    6060
    نوشته ها
    4,444
    پسندیده
    47
    مورد پسند : 701 بار در 533 پست
    Windows NT 10.0 Firefox 58.0
    دنیای تو یک نفر بود…دنیای من خالی از تو…
    من در هوای تو و…تو جز من نمی دیدی انگار

    هربار یک بغض کهنه، روی سرت خالی ام کرد
    تو مهربان بودی آنقدر…طوری که نشنیدی انگار

    گفتم که حالِ بدم را فردا به رویم نیاور
    با خنده گفتی: تو خوبی…یعنی که فهمیدی انگار

    تا زود خوابم بگیرد…آرام…آرام…آرام…
    از “عشق” گفتی…دلم ریخت…اما تو ترسیدی انگار

    گفتی: رها کن خودت را…پیشم که هستی خودت باش
    گفتم: اگر من نباشم!؟…با بغض خندیدی انگار

    صبح است و تب دارم از تو…این گونه ها داغ و خیسند
    در خواب، پیشانی ام را با گریه بوسیدی انگار…!

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کاربرانی که این تاپیک را مشاهده کرده اند: 0

هیچ عضوی در لیست وجود ندارد.

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

مرجع تخصصی ویبولتین ویکی وی بی در سال 1391 تاسیس شده است و افتخار میکند که تا کنون توانسته به نحو احسن جدید ترین آموزش ها و امکانات را برای وبمستران میهن عزیزمان ایران به ویژه کاربران ویبولتین به ارمغان بیاورد .

اطـلـاعـات انجمـن
حـامـیان انجمـن