بی تو، من
در خطر و خاطره سرگردانم
بی تو، من
در خطر و خاطره سرگردانم
حوالی
بعضیـها
آنقدر هـوا
دلچسباست
ڪهدوستدارے
یڪــ خانه نقلـــــے
ڪنارشان اجاره ڪنی
و باخیـــالِ راحـتزندگی
را بـا آرامــش تنفــس ڪنی....
خیالت راحت باشد محبوب من، هیچگاه
تنهایت نمیگذارم، هیچگونه دلهره
نداشتــــه باش! از اینکه اینجا تو را جا
بگذارم، که: غیر از این، خودم جا مــانده
و «دنیا برایم تمام میشود...
نگاه تو، یک سو
و دنیای بی عشق، یک سو
به سمت جنون می رود لحظه هایی که دارم
بی "تو" يک لحظه رمق
در دل و
در جانم نيست ...
بيقرارم نکنی
طاقت هجرانم نيست ..
دلم برای تو تنگ شده است
اما نمی دانم چه کار کنم
مثل پرنده ای لالم
که می خواهد آواز بخواند و نمی تواند!
چه کرده ای تو با دلم؟! که از تو پیش دگران
گلایه هم که می کنم شعر حساب می شود...