من تورو کنار گذاشتمت که یه عمر
هرجا یه خط شعر عاشقونه میخونم یادت بیوفتم و دلم یه حالی بشه
گذاشتمت کنار که حتی اگه ۵۰ سالمم شد، یا اگه خیلی پیر شدم باز یه عطرِ خاص، یه بویِ آشنا منُ پرت کنه وسطِ یه خاطره هایی
تورو کنار گذاشتمت یه جایی ته مه هایِ ذهنم
که هر وقت دلم از عالم و آدم گرفته و از همه بُریده بودم، با فکر کردن به تو و تصورِ گردیِ ماهِ صورتت یه نمه آروم شه دلم، یه کمی پرت شه حواسم از دل گرفتگیا...
تورو کنار گذاشتمت واسه اون یه لیوان چاییِ دمِ غروب تو
بالکنِ خونه ام که باید با یادِ یکی که تویی سرد بشه...
که هروقت یه آهنگِ قدیمی بی هوا، وسطِ یه روزِ مزخرف، بپیچه تو گوشم، تو بیای تو نظرم و چشمام برق بزنه از خوشیِ خیالت، قشنگی خاطره هات...
من
تورو
گذاشتمت کنار
که یه عمر هرجا حرفِ عشق میشه به یادِ تو لبخند بزنم
که بپرستمت، دوست داشتنت جاری شه تو رگ و پِیِ زندگیم
حتی اگه نداشته باشمت
حتی اگه نباشی...