هـمــیــشــہ عــشــق گـریــزان و مـــرگ پـشــت در اســت.
هــمــیــشــہ عــــمــــر هـمـان آشــنـای در ســفـــر اســت
حالا بیا
بیا تماشایم کن
هم اتش هستم هم باران
میسوزم و باران خاموشم نمیکند
همان شدم که میخواستی
![]()
هـمــیــشــہ عــشــق گـریــزان و مـــرگ پـشــت در اســت.
هــمــیــشــہ عــــمــــر هـمـان آشــنـای در ســفـــر اســت
حالا بیا
بیا تماشایم کن
هم اتش هستم هم باران
میسوزم و باران خاموشم نمیکند
همان شدم که میخواستی
![]()
ویرایش توسط !!yalda!! : 04-10-2018 در ساعت 12:28 AM
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.
Sanazz (04-10-2018)
مرا با خود ببر
اینک که بی تابم
نشانه اینکه میدانی که بیخوابم
میگفتی که مشتاقی
چرا من راه را نمی یابم
ترا میجویم و میخواهمت اما
بگو تا کجا ایم که از تاریکی بیزارم
مرا با خود ببر حالا که بی تابم
بدون تو بودن را نمیخواهم نمیخواهم
ویرایش توسط !!yalda!! : 04-10-2018 در ساعت 11:12 AM
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.
می توانستم گنجشک کوچکی باشم
از دست های هر کسی دانه بخورم
پشت هر پنجره ای بنشینم
و روی هر درختی لانه کنم ...
می توانستم تنهایی ام را از تنم در بیاورم
زیبایی ام را بپوشم
خانه ای داشته باشم ...
می توانستم به شاخه ای بیاندیشم
به چراغی دل ببندم
و ستاره ای را دوست نداشته باشم ...
اما نشد!
تو عشق بودی که آمدی
آسمانی که تو نشانم دادی بال و پرم داد
خورشیدی که بعد از تو درآمد
روز دیگری بود
لبخندها در قاب ها می میرند
پرنده ها در قفس
زندگی در تکرار ...
من اگر تو را نمی شناختم
در خود می مردم!
دیوانگی
نام دیگر زنی ست که دست های کوچکش
آرزوهای بزرگی در سر دارند
می ترسم عزیزم
از فردای مه آلود
از ابرهایی که در چشم هایم پنهان کرده ام
و از بارانی که در پیش است ...
تو کوه بلندی هستی که
سر به هوایی ام را می شناسد!
تو آسمانم را نمی گیری
رویایم را نمی دزدی
در آغوشم می گیری و
از ترس های من نمی ترسی ...
گریه می کنم
و شاخه ها صدایم می زنند
که به لانه بازگردم ...
تو اینجایی
نمی گذاری فراموشت کنم
زیر گوشم زمزمه می کنی:
«ای پرنده ی غمگین، از بلندی نترس
روی همان قله ای که نشسته ای، بمان!
آسمانی در پیش است»
![]()
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.
تمام سال
به بهار لبخندت
زنده بودم
هزار زمستان مرا
نمیکشد....
![]()
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.
بهشت را میخواهم چه کار وقتےثانیه ها می گذرند
تــــــو
تمام نشدنے ترین
دنیای منــــی
چشم به ساعت دوختم
تو در یک قدمی من از من فرسنگ ها دوری
کاش می توانستم گامی بردارم.....
دِنج یعنےشــب ـها، پرنــده هایش مــیروند
قلب ڪسانے ڪہ
حالت را خوب مے ڪنند
مثل تو ... که بهترینی
روزهــا، ستـــاره هایش
ببیـــن،
آسمــان هـم کـه بـاشی
باز تنهـــایـــی!
![]()
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.
چه غریبانه شبی است شب تنهایی من...
ناله اگر که برکشم
خانه خراب میشوی
خانه خراب گشته ام
بس که سکوت کرده ام..
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.