نوروز هم تمام شد؛ما ماندیم و سالی جدید. . .سالی که قرار است سالِ خوبی باشد،!
همیشه بهترین تصمیماتمان برایِ شنبه بود. . .
همیشه برایِ بهتر شدنِ احوالاتمان دنبالِ یک آغاز می گشتیم؛. . .
و چه آغازی بهتر از نوروز. . ؟!
بیایید همه با هم قراری بگذاریم؛
اینکه امسال،به جز مهربانی و لبخندهایِ جانانه؛چیزی برایِ دلهایِ خسته ی هم نداشته باشیم...
نسلِ ما،همدلی می خواهد،
نسلِ ما،امید می خواهد. . .
کمی همدل باشیم و برای دلهایِ همدیگر،نویدبخشِ اتفاقاتِ خوب. . .!
شاید دنیا دلش خواسته باز هم سخت بگیرد،من و تو نباید خودمان را از فرصتِ لبخند محروم کنیم..!
من و تو نباید به بهانه ی تقدیر،زانویِ غم بغل بگیریم...
می توان ساده هم شاد بود،
حتی با یک گل،حتی با لبخندِ معصومانه ی یک کودک،حتی با شنیدنِ صدایِ نفس هایِ عزیزانی که به حضورشان محتاجیم...
این ها حقیقت است و شعار نیست. . . . .
بیایید برایِ شادی و سلامتیِ هم دعا کنیم؛آرزو کنیم،کمک کنیم...
شاید خدا دید،به انسانیت امیدوار شد؛دستِ اتفاقاتِ بد را گرفت و از سرزمین ما دورشان کرد. . .
شاید دوباره مثلِ نیاکانمان خوشبخت شدیم...از آن خوشبختی ها که در دلش مناسبتهایِ خوب متولد می شود...
من ایمان دارم؛اگر خودمان اراده کنیم،همه چیز درست خواهد شد. . .
تمامش به ما بستگی دارد...
دارم چراغِ ذهن و جانِ این مردم را می بینم که دانه دانه شبِ های سیاهمان را روشن می کند...
دل من هم روشن است؛
امسال،سالِ خوبی خواهد بود. . .