به خاکِ خشكِ زمين، قولِ كيميا ندهيد
دوباره وعده ی ساحل به ناخدا ندهيد
تمامِ ايل و تبارش شبانه كشته شدند
غريب مانده ، به او قولِ آشنا ندهيد
گرفته دامنِ او را جذامِ لاكردار
امامزاده نباشيدُ هی شفا ندهيد
چقدر مرگِ عزيزی ست، مرگ در باران
رها كنيد بميرد ، به او غذا ندهيد
كسی صدایِ خزان را نمی كند باور
به كوهِ ناشنوا ، حكمِ كودتا ندهيد
همين دقايقِ آخر ، وصيّتش اين بود
به دشمنانِ پدرهايتان ، عصا ندهيد
نفس نداشت ولی سردو بی صدا می گفت
خبر به ايل و اهالیِ روستا ندهيد...!!
✍️سعید_صولت