بوسیدمت لب و دهنم بوی گل گرفت
بوییدمت تمام تنم بوی گل گرفت


گل های سرخ چارقدت را تکاندی و
گل های خشک پیرهنم بوی گل گرفت


با عطر واژه ها به سراغ من آمدی
شعرم ترانه ام سخنم بوی گل گرفت


ای امتزاج شادی و غم، در کنار تو
خندیدنم، گریستنم بوی گل گرفت


از راه دور فاتحه ای دود کردی و
در زیر خاک ها کفنم بوی گل گرفت


تا آمدی به میمنت بوی زلف تو
در باغ، یاس و یاسمنم بوی گل گرفت


گرد از کتابخانه ی من برگرفتی و
تاریخ مرده و کهنم بوی گل گرفت


خون تو دانه دانه شبیه گل انار
پاشید بر شب و... وطنم بوی گل گرفت...


✍️سعید_بیابانکی