جوانی با دوچرخه اش با پيرزنی برخورد کرد و به جاي اين که از او عذرخواهی کند و کمکش کند تا از جايش بلند شود، شروع به خنديدن و مسخره کردن او نمود؛
سپس راهش را کشيد و رفت!
پيرزن صدايش زد و گفت: چيزی از تو افتاده است.

جوان به سرعت برگشت وشروع به جستجو نمود؛ پيرزن به او گفت:
زياد نگرد؛

مروت و مردانگی ات به زمين افتاد و هرگز آن را نخواهی يافت..

"زندگی اگر خالي از ادب و احساس و احترام و اخلاق باشد، هيچ ارزشی ندارد".

"زندگی حکايت قديمي کوهستان است!

صدا می کنی و مي شنوی؛پس به نيکی صدا کن، تا به نيکی به تو پاسخ دهند".