رویٖ لب های تو وقتی ردی از لبخند نیست


در وجودم سنگ روی سنگ دیگر بند نیست


اخم هایت را کمی وا کن که تاب آوردنش


در توان شانه های خسته ی الوند نیست


خواجه ی قاجار اگر چشم کسی را کور کرد


قصه اش آنچه مورخ ها به ما گفتند نیست،


خواست تا از چشم زخم دشمنان حفظت کند


خوب می دانست کار آتش و اسپند نیست


سورنا_جوکار