یک دقیقه زل زدن در چشمٖ زیبایِ تو چند ؟
افتخارِ دیدن روی فریبایِ تو چند ؟
حال چون آرامشت سهم کسی غیرِ من است
هم نشینی با فراق وحشت افزای تو چند ؟
در شمال شهر عشقت زندگی رویایی است
گوشه یِ پرتِ جنوبِ شهرِ دنیای تو چند ؟
بهره برداری ز مهرت حق از ما بهتران
حسرتِ آغوش گرم و ماهِ سیمای تو چند؟
ذوق شعر آنچنانی نیست در فهرست من
عشق بازی در خیالت با تمنای تو چند؟
جواد_مزنگی