درد می داند چگونه وارد قلبم شود
می زند در بعد با لحن تو می گوید منم
درد می داند چگونه وارد قلبم شود
می زند در بعد با لحن تو می گوید منم
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.
پای تویی، دست تویی، هستیِ هر هست تویی بلبِل سرمست تویی،
جانب گلزار بیا ؛ گوش تویی، دیده تویی، وز همه بگزیده تویی
یوسفِ دزدیده تویی، بر سر بازار بیا ؛ ای ز نظر گشته نهان،
ای همه را جان و جهان بارِ دگر رقص کنان، بیدل و دستار بیا ..
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.