ترس از تاريكي در كودكان در واقع نشانه اي است از اينكه كودك نوعي اضطراب زمينه اي دارد. معمولا ما بزر گترها ترس از تاريكي را به بچه ها القا ميكنيم. نوزاد هرگز از تاريكي ترس ندارد. هر چه آنها بزرگتر ميشوند، ما ترس از تاريكي را با نوع ارتباطمان و گاهي با صحبتهايي كه ميكنيم به آنها انتقال ميدهيم. نوع ارتباط يعني، ما كودك را از مسائل ناشناخته ميترسانيم درحاليكه بشر به طور ذاتي نسبت به مسائل ناشناخته احساس علاقه به شناسايي دارد. ما با نوع ارتباطمان سبب ميشويم به جاي اينكه كودك به ناشناخته ها علاقه پيدا كند، از آنها دور شده و بترسد. از سوي ديگر اگر در وجود والدين زمينه هاي اضطرابي به صورت ژنتيك وجود داشته باشد، اين اضطرابها منتقل شده و گاهي ترسها خانوادگي ميشود، يعني همه افراد خانواده از يك حيوان خاص، تاريكي، فضاهاي بسته و... ميترسند. ترس از تاريكي ميتواند مستقلا نوعي اضطراب بوده يا ناشي از اضطراب جدايي باشد. اضطراب جدايي، اضطرابي است كه كودكان نميتوانند از والدين شان جدا شوند و شبها پيش والدين ميخوابند. والدين گاهي اين موضوع را با ترس از تاريكي اشتباه ميگيرند، درحاليكه كودك بيش از آنكه از تاريكي شب بترسد، از جدايي از منبع دلبستگي، يعني والدين ميترسد و شبها به اين بهانه به اتاق آنها ميرود.جدايي بايد از بدو تولد باشدجدا كردن اتاق كودك از والدين، بايد از بدو تولد آغاز شود. توصيه ميشود از همان روز اول، مادر فرزندش را در اتاق خود در تخت خود او بخواباند و او را وابسته به خود بارنياورد. برخي مادران گمان ميكنند بايد كودك را تا 6 ماهگي به دليل احتمال نشانگان مرگ ناگهاني در كنار خود بخوابانند، درحاليكه اين موضوع صحيح نيست. مادر نيز شب هنگام خواب است و واقعيت اين است كه به هر حال نميتواند متوجه بروز اين نشانگان شود. بيان اين موضوع كه به دليل احتمال بروز اين نشانگان بايد نوزاد را در كنار خود خواباند، تنها مادر را دچار نوعي اضطراب ميكند و به هيچ عنوان كار صحيحي نيست. درصورتي كه مادري اين روند يعني جدا كردن نوزاد از خود از بدو تولد را جدي نگيرد و كودكش را تا سن مشخصي مثل يك سالگي يا حتي بالاتر در كنار خود بخواباند، جدايي كمي سختتر ميشود. با اين حال هر گاه اقدام به اين كار كند خوب است. به اين مادر توصيه ميشود فرزندش را به تدريج از خود دور كند يعني مثلا ابتدا در تختي جداگانه كنار خود بخواباند بعد تخت را كمكم از خود دور كند تا در نهايت اتاق كودك كاملا جدا شود. در اين فاصله مادر بايد بسيار جدي و در عين حال انطعاف پذير باشد. اگر كودك قرار است در اتاق خود بخوابد، ديگر مادر نبايد او را به اتاق خود راه دهد ولي اگر كودك وارد اتاق شد، بايد او را با ملاطفت آرام كرده و به تخت خود بازگرداند. اين پروسه يك هفته تا 10 روز طول خواهد كشيد اما در نهايت، كودك به اين وضعيت عادت ميكند. اگر در اين فاصله زماني مادر نتوانست كار مؤثري انجام دهد ميتواند به روا نشناس مراجعه كند تا بيماري شناسايي شود. گاهي خود مادر اضطراب دارد و درمانها بايد روي خود مادر صورت پذيرد!راه حل چيست؟اختلال «اضطراب جدايي » در حالت شديد نياز به درمان دارد اما در نوع خفيف كه بسيار هم شايع است، توصيه ميكنيم خانواده ها با كودك صحبت كنند كه هيچ اتفاقي در اتاق او نمي افتد. حتي ميتوانند همراه با كودك اتاق را جست وجو كرده تا كودك متوجه شود مشكلي در كار نيست و بعد او را به خوابيدن ترغيب كنند.متأسفانه گاهي ميبينيم والدين ميگويند حالا يك شب خوابيدن كودك در اتاقشان ايرادي ندارد اما كودك اينطور فكر نميكند. كودك با خود فكر ميكند اگر واقعا خطري در اتاق مرا تهديد نمي كرد و مشكلي نبود والدين به من اجازه وارد شدن به اتاقشان را نميدادند. حتما مشكلي در اتاق هست كه به من اجازه وارد شدن به اتاقشان را داده اند. حتي گاهي ديده ميشود وقتي كودك بيمار ميشود يا تب ميكند، والدين آنها را به اتاق خود مي آورند. اين كار بسيار اشتباه است و باعث ميشود كودك گمان كند اتاق والدين امنتر بوده يا وضعيت بهتري دارد.توصيه ميكنيم حتي در زمان بيماري كودكان، والدين به طور مرتب به آنها سرزده و اگر نياز به مراقبت دائم دارند در اتاق كودك بمانند نه اينكه كودك را به اتاق خود ببرند.