عشق را از من شنو ای مدعی
عشق بازی کرده ام لا منتهی
عشق را تفسیر هرشب میکنم
با رباعی …باغزل …با مثنوی
من به خیام و رهی، دل میدهم
سر به راه ِ شعرهای مولوی
روح رقصان میکنم با بافقی
جان سپارم من به دست ِمنزوی
عطر خاطر میدهم عطار را
سایه دست ِ ابتهاج و غزنوی
من برایت عشق معنی میکنم
مثل ِ تعبیر از جناب ِ بهمنی
کوچه باغ ِروی ِ ماه ِتوکجاست ؟
تا شوم مهمان ِ تو با گنجوی !