نمایش نتایج: از 1 به 2 از 2

موضوع: شعر روز -حال این روزهای کشورم

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    مدیریت
    تاریخ عضویت
    May 2015
    شماره عضویت
    2
    نوشته ها
    4,252
    پسندیده
    4,138
    مورد پسند : 3,176 بار در 2,076 پست
    نوشته های وبلاگ
    2
    Windows NT 10.0 Chrome 137.0.0.0

    شعر روز -حال این روزهای کشورم

    خاک وطن که رفت، چه خاکی به سر کنم؟


    خاکم به سر، ز غصه به سر، خاک اگر کنم
    خاک وطن که رفت، چه خاکی به سر کنم؟


    آوخ کلاه نیست وطن تا که از سرم
    برداشتند، فکر کلاهی دگر کنم


    مرد آن بود که این کلهش بر سر است و، من:
    نامردم ار که بی کله، آنی بسر کنم


    من آن نیم که یکسره تدبیر مملکت
    تسلیم هرزه گرد قضا و قدر کنم


    زیر و زبر اگر نکنی خاک خصم ما
    ای چرخ! زیر و روی تو، زیر و زبر کنم


    جائیست آرزوی من، ار من به آن رسم
    از روی نعش لشکر دشمن گذر کنم


    هر آنچه می کنی؟ بکن ای دشمن قوی!
    من نیز اگر قوی شدم از تو بتر کنم!!


    من آن نیم که به مرگ طبیعی شوم هلاک
    وین کاسه خون به بستر راحت هدر کنم


    معشوق «عشقی » ای وطن، ای مهد عشق پاک!
    ای آن که ذکر عشق تو شام و سحر کنم:


    «عشقت نه سرسری است که از سر به در شود»
    «مهرت نه عارضیست که جای دگر کنم »


    «عشق تو در وجودم و مهر تو در دلم »
    «با شیر اندرون شد و با جان به در کنم »

  2. 2 کاربر پست mohsen32 عزیز را پسندیده اند .

    Anoosh (امروز),BLACK STAR (07-19-2025)

  3. Top | #2

    عنوان کاربر
    کاربر عضو
    تاریخ عضویت
    May 2019
    شماره عضویت
    8105
    نوشته ها
    615
    پسندیده
    1,009
    مورد پسند : 502 بار در 308 پست
    نوشته های وبلاگ
    31
    Linux Chrome 136.0.0.0
    دوباره می‌سازمت وطن!


    دوباره می‌سازمت وطن!
    اگر چه با خشت جان خویش
    ستون به سقف تو می زنم،
    اگر چه با استخوان خویش
    دوباره می بویم از تو گُل،
    به میل نسل جوان تو
    دوباره می شویم از تو خون،
    به سیل اشک روان خویش
    دوباره ، یک روز آشنا،
    سیاهی از خانه میرود
    به شعر خود رنگ می زنم،
    ز آبی آسمان خویش
    اگر چه صد ساله مرده ام،
    به گور خود خواهم ایستاد
    که بردَرَم قلب اهرمن،
    ز نعره ی آنچنان خویش
    کسی که « عظم رمیم» را
    دوباره انشا کند به لطف
    چو کوه می بخشدم شکوه ،
    به عرصه ی امتحان خویش
    اگر چه پیرم ولی هنوز،
    مجال تعلیم اگر بُوَد،
    جوانی آغاز می کنم
    کنار نوباوگان خویش
    حدیث حب الوطن ز شوق
    بدان روش ساز می کنم
    که جان شود هر کلام دل،
    چو برگشایم دهان خویش
    هنوز در سینه آتشی،
    بجاست کز تاب شعله اش
    گمان ندارم به کاهشی،
    ز گرمی دمان خویش
    دوباره می بخشی ام توان،
    اگر چه شعرم به خون نشست
    دوباره می سازمت به جان،
    اگر چه بیش از توان خویش

    سیمین بهبهانی

    این نغمه محبت بعد از من و تو ماند
    تا در زمانه باقیست آ
    واز باد و باران



اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کاربرانی که این تاپیک را مشاهده کرده اند: 3

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

مرجع تخصصی ویبولتین ویکی وی بی در سال 1391 تاسیس شده است و افتخار میکند که تا کنون توانسته به نحو احسن جدید ترین آموزش ها و امکانات را برای وبمستران میهن عزیزمان ایران به ویژه کاربران ویبولتین به ارمغان بیاورد .

اطـلـاعـات انجمـن
حـامـیان انجمـن