دوستم نداشت دروغ ميگفت
هر بار که بسراغم می آمد با گريه ميگفتم راستش را بگو اگرمهر بديگری داری ترا می بخشم .

و بار خنده ای ميکرد و ميگفت جز تو مهر بکسیندارم. تا اينکه يکروز با گريه بسراغم آمد . گفت مرا ببخش بتو دروغ گفتم . دلبديگری دارم
.

خنده تلخی کردم و گفتم من هم بتو دروغ گفتم
ترا نمیبخشم !!!!!