حرف می زنم با پیرهنت هر شببی حرفیاشُ گوش می ***رماینقد بهم محرم شده حتیبا پیرهن تو دوش می ***رمدستم هنوز عطر تو رو دارهبا اینکه از من دست می شوریهر شب ستاره ها رو میشمارمچند سال نوری از دلم دوری++می ترسم از آینده ی بی تواز همسری که جاتُ می ***رهاز بچه ای که مادرش نیستیاز مادری که جاتُ می ***ره++می ترسم از آینده ی بی توتا کی قراره بی خبر باشمبه دخترم چی می رسه جز غممی ترسم اینجوری پدر باشمفکر و خیالت قبل و بعدِ خوابتا کی قراره تو سرم باشهمی ترسم از وقتی نباشی واسم تو روی دخترم باشه