چقدردوست داشتم یک نفرازمن می پرسیدچرانگاه هات آنقدرغمگین

است؟
چرالبخندهایت آنقدربی رنگ است؟اما افسوس افسوسهیچ کس

من بودم ومن تنهایی پرازخاطره
آری باتو هستم باتویی که ازکنارم گذاشتیوحتی

یک بارهم نپرسیدی چراچشم هانت بارانی است