مباد روزي چشم من اي چراغ اميد............که خالي از تو بينم شبي سراي ترا
مباد روزي چشم من اي چراغ اميد............که خالي از تو بينم شبي سراي ترا
انچنان سوخته اين خاک بلا کش که دگر.........انتظار مددي از کرم باران نيست![]()
تاکه بوديم نبوديم کسي کشت مارا غم بي همنفسي
یا علي و با علي يک نقطه کم دارد ولي
يا علي گفتن کجا و با علي بودن کجا
اه ميترسم شبي رسوا شوم بدتر از رسواييم تنها شوم
من عاشقم و دلم بدو گشته تباه
عاشق نبود ز عیب معشوق آگاه
من نميدانم در اين بحر عميق سنگريزه ارج دارد يا عقيق
قطره ای کز جویباری می رود
از پی انجام کاری می رود
قسم خوردم که باشد اين نثارتتقديم شما
به دور انداز اگر نايد به کارت
تا تو بامني زمانه با من است............ شور و شوق صد جوانه با من است![]()