تا تو مراد من دهي كشته مرا فراق تو
تا تو به داد من رسي، من به خدا رسيده ام
تا تو مراد من دهي كشته مرا فراق تو
تا تو به داد من رسي، من به خدا رسيده ام
تب و تاب غم عشقت دل دريا طلبد ...... هر تنک حوصله اي طاقت ايد طوفان نيست![]()
تو بهار دلکشي من چو باد.... شور و شوق صد جوانه با من است
تا ايينه رفتم که بگيرم خبر از خويش.... ديدم که در ان ايينه جز تو کسي نيست
توانا بود هر که دانا بود ........ زدانش دل پير برنا بود
درد دوري دوره ي غم تا کي؟........ عمرم اي که شد به جدايي طي
یارب اين نو گل خندان که سپردي به منش ......... .....ميسپارم به تو از چشم حسود چمنش
شد خندان گلشن اشنايي...... بازم اتش بنشان از جدایی
ميخواهم از اين ايينه ها خانه بسازم........ يه خانه براي تو جداگانه بسازم