دفتر شعر برگ زردی در بهار ا ی عاشق
ا ی عاشق در انتظار چه نشستی
در انتظار بادها ی پائیزی ?
باران های بهاری ?
برگها ی زرد
و یا شکوفه های ارغوانی
در انتظار کدامی ?
انتظار بیهوده ست ، پنجره را باز کن
جدار را بشکن
غبار را بشوی
و خاطره ها را به خاطره ها بسپار
تا پایان ، پایانها مانده است
این است زندگی
این است روزگار